كثرت‏گرايى دينى

پدیدآورحسن معلمی

نشریهرواق اندیشه

شماره نشریه5

تاریخ انتشار1388/01/26

منبع مقاله

کلمات کلیدیاسماء الهی

share 4306 بازدید
كثرت‏گرايى دينى

حسن معلمى
چكيده:

كثرت‏گرايى دينى از جمله مباحث مطرح در فضاى فرهنگى جامعه امروز ماست و مطالب متنوع و متفاوتى در باب تبيين و نقد و بررسى آن مطرح شده است. مباحث مذكور جهات مختلف بحث را روشن و آشكار كرده و به مقدار زيادى جهات مثبت و منفى نظريه مذكور را ارائه نموده است. ولى هنوز على‏رغم مباحث مذكور جهات مبهم در اين بخش وجود دارد. سعى مقاله حاضر توضيح بعضى از جهات مبهم و نقد و بررسى نظريه مذكور است.
در اين نوشته ابتداء معانى كثرت‏گرايى دينى و سپس نقد و بررسى معانى مذكور و در ادامه اشاره به زمينه‏ها و علل پيدايش اين نظريه و در نهايت نگاهى از منظر قرآن مجيد به اين بحث ارائه خواهد شد.

معانى كثرت‏گرايى دينى

1. حقيقت دين واحد، اما راههاى منتهى بدان متفاوت است. اديان و مذاهب گوناگون راههاى رسيدن به آن حقيقت واحدند. پس همه اديان حق و منتهى به حق هستند.
درواقع، اديان على‏رغم اختلاف سطحى و ظاهرى خود، داراى حقيقت متعالى واحدى هستند و اختلافات اديان نيز به تكثر و تنوع فهم انسان از حقايق دينى و گوناگونى تجارب و تفاسير دينى باز مى‏گردد; يعنى از آنجا كه فهم و برداشت ما از متون دينى متفاوت و متحول است و از طرف ديگر تجارب دينى و تفاسير مربوط بدان تجارب متفاوت و متنوع است، اين دو عامل باعث تكثر اديان و مذاهب شده است ولى همه اين كثرات به يك وحدت رهنمون است.
2. حقايق متكثر است و اديان و مذاهب گوناگون نيز هر كدام سهمى از اين حقايق دارند و هر دين و مذهب بخشى از حق را به همراه خود دارد گرچه ممكن است‏به دليل دشمنى دشمنان و عناد معاندين داراى بخشهاى باطل نيز باشد. هميشه حق و باطل با همديگر ممزوج هستند.
3. حقايق متعدد و حتى متضاد و متعارض هستند و اديان على‏رغم تناقضات داخلى حق هستند.
4. همه اديان و مذاهب و يا اكثر آنها مى‏توانند با مسالمت و صلح و صفا در كنار يكديگر زندگى كنند; يعنى اختلافات نظرى و فكرى و عقيدتى نبايد موجب اختلافات عملى و برخورد فردى و اجتماعى گردد و حتى مى‏توان با بحث‏هاى منطقى و نظرى و تاكيد بر نقاط مشترك به همديگر نزديك شد و در مقابل كفر و الحاد و ظلم و ستم ايستاد.
روشن است كه معناى چهارم مورد قبول اسلام و قرآن مجيد و انديشمندان مسلمان است و سيره رسول اكرم (ص) در مدينه در برخورد با اديان مختلف (مسيحى - يهودى) گواه صادق اين مدعاست.
معناى سوم نيز به دليل امتناع اجتماع نقيضين كه از بديهيات اوليه است، مردود و باطل است و لازمه قبول آن صحت نقيض همين ادعاست.
ولى معناى دوم و سوم به يك معنا درست و به يك معنا باطل است. يعنى حاوى بخشى از حق است و همه حقيقت در آن بيان نشده است. توضيح مطلب اينكه:
1. در اين كه همه انبياى الهى به دنبال حقيقت واحدى بوده‏اند و در اصول دين و مبانى آن (توحيد، نبوت، معاد، عبوديت، ايمان، عمل صالح و...) اختلافى نداشته‏اند شكى نيست و آيات مختلف قرآن مجيد بر اين حقيقت دلالت دارند. ولى اين مطلب در دين حقيقى و تحريف نشده و تعاليم واقعى انبياء الهى قطعى است ولى لازمه منطقى آن حقانيت اديان تحريف شده فعلى دنيا نخواهد بود.
2. در اين كه اختلاف اديان حقيقى و تحريف نشده، اختلاف ريشه‏اى و اصولى نيست و اختلاف در بخشى از شرايع و راههاى وصول به حقيقت اصلى اديان است، شكى نيست ولى اين مطلب به اين معنا نيست كه با وجود دين بعدى و نسخ اديان گذشته، هنوز شرايع و اديان قبلى حق و قابل اطاعت هستند، بلكه برعكس بدليل حقانيت اسلام، جامعيت آن و نسخ شرايع قبلى توسط آن، بعد از بعثت رسول اكرم (ص)، تنها دين و شريعت قابل اطاعت اسلام است.
3. در اين كه معمولا پاره‏اى از اديان و مذاهب مخلوطى از حق و باطل هستند شكى نيست، يعنى نه باطل محض هستند و نه حق محض، ولى اين بدان معنا نيست كه دين و مذهب حق مطلقا قابل شناسائى و فهم و قبول نيست. به تعبير ديگر هم علل و عوامل مخلوط شدن حق و باطل در طول تاريخ وجود داشته است و هم راههاى تشخيص حق و باطل را خداى متعال در اختيار بشر گذاشته است. البته اين بدان معنا نيست كه انسان عادى در رسيدن به حق هيچ خطائى مرتكب نمى‏شود ولى راههاى كم كردن خطا و دسترسى به حقايق بيشتر و برتر باز است و تعابير مختلف قرآن مجيد در باب تعقل، تفكر، تدبر، هدايت‏سبيل، تبيان حق و مناظره انبياء الهى و اهل بيت عصمت (ع) با اهل باطل و امثال آن گواه صادق اين حقيقت است.
4. هيچگاه نبايد وجود اهل باطل و انگيزه‏هاى خلط حق و باطل مانع حقيقت‏طلبى انسان گردد، چنان كه در علومى همچون فيزيك، رياضيات و امثال آن نيز عالمان به دنبال حقايق هستند و اكتفا به حداقل نمى‏كنند. و مى‏توان گفت چون درباب اديان عناد معاندين و شيطنت‏شياطين بيشتر است، سعى در رسيدن به حق بايد بيشتر و جدى‏تر باشد.
5. خداى متعال وعده داده است كه اگر انسان اهل تقوى باشد و حق را در عمل و نظر رعايت كند و بدنبال حق باشد، راه رسيدن به حق را به او نشان خواهد داد.
6. هر كس بدنبال حق باشد و از باطل گريزان باشد و در اين مسير تقصير و عناد نداشته باشد، به هر مقدار از حق برسد مورد قبول حق است و همان مقدار براى او حجت است و در مابقى معذور است، ولى اين حجيت و معذوريت نبايد مانع حق‏طلبى و عدم قناعت‏به هر دين و مذهب باشد. زيرا اخذ هر دين و مذهب بدون ملاكهاى حق و باطل نزد شرع و عقل نه مقبول است و نه مسموع و نه مطابق با فطرت حق‏طلب انسان.
7. بحث‏حق و باطل را بايد از عذاب و ثواب جدا كرد; يعنى اينگونه نيست كه هر كس به حق نرسيد اهل عذاب باشد، زيرا اگر كسى تقصير و عناد در نرسيدن به حق نداشته باشد و به آنچه حق مى‏داند و يقين دارد عمل كند، همان يقين براى او حجت است و رحمت و عدل الهى مبين اين مطلب است.
8. هدايت و حكمت الهى اقتضاء مى‏كند كه زمينه هدايت و رسيدن به حق و كمال حقيقى را براى همه انسانها فراهم كند، ولى رساندن جبرى انسان به حق و هدايت جبرى، مخالف اختيار بشر است و ارزشى ندارد، لذا اگر انسانها با اختيار خود و تقصير و عناد و يا اطاعت از هواى نفس به باطل گرويدند، منافات با صفت هادى و حكيم بودن خداوند نخواهد داشت. به عبارت ديگر هدايت و حكمت الهى نبايد بهانه عدم حقيقت‏طلبى انسانها و سعى در رسيدن به حق و فهم اين حق باشد، مخصوصا با توجه به اين كه خداوند متعال به انسانهاى حقيقت‏طلب و ساعى در اين راه كمك مى‏كند و آنها را رها نخواهد ساخت.
9. در اين كه حقايق متكثر و متنوع است و قرآن مجيد داراى بطون فراوان است و حقايق نيز مراتبى دارد شكى نيست ولى لازمه منطقى اين مطلب اين نيست كه قرآن كريم و روايات رسول اكرم و اهل بيت (ع) حاوى همه حقايق لازم براى هدايت و كمال انسان نباشد، بلكه برعكس به دليل حقانيت و خاتميت و كمال دين اسلام، بايد همه حقايق لازم در آن باشد. و هر كس هر مقدار از حقيقت را طلب كند امكان رسيدن بدان را داشته باشد.
10. قول به حقانيت همه اديان و مذاهب منجر به جمع نقيضين مى‏گردد زيرا دعاوى ضد و نقيض اديان و مذاهب كم نيست و جمع مشتركات و حذف موارد اختلاف نيز مورد انكار همه اديان است و مورد قبول هيچ يك از اديان نيز نخواهد بود و خود همين كار دليل بر بطلان همه اديان خواهد بود.
پس بايد بدنبال دين حق بود (كامل - نهايى - جامع) كه جامع همه حقايق اديان قبل و حقايق جديد و كمالات نهايى است و اسلام همان حقيقت نهايى و ناسخ شرايع سابق و تنها ملاك حق و باطل و معيار ثواب و عقاب است.

پاره‏اى از زمينه‏ها و ريشه‏هاى كثرت‏گرايى دينى در غرب

1. محدود كردن دايره نجات و ثواب و عقاب به دين خاص و اعمال خاص مسيحيت‏به‏گونه‏اى كه راه نجات براى همه انسانها (جز مسيحيان) بسته است هرچند تقصير و عنادى نداشته باشند. اين نظريه افراطى باعث‏يك نظريه تفريطى شد كه قائل به حقانيت همه اديان و مذاهب مى‏شد. درحالى كه اگر مساله نجات و مساله حق و باطل از همديگر تفكيك مى‏شد اين افراط و تفريط پديد نمى‏آمد.
2. بعد از هيوم و كانت، معرفت‏شناسى در غرب به سمت‏شكاكيت و به دنبال آن عدم امكان رسيدن به واقع حركت كرد و واقعيت پديدارى (آنچه به‏نظر ما مى‏رسد) به جاى واقعيت فى‏نفسه (آنچه فى‏نفسه حق است) نشست و درباب اديان نيز گفته‏اند حق فى‏نفسه يك مطلب است ولى كسى را بدان راهى نيست و اديان حقيقت و واقعيت پديدارى هستند و همين مقدار كافى است. (1)
3. پيدايش اين گرايش كه گوهر دين، تجربه دينى است و تجارب دينى نيز تفاسير و تعابير متفاوت دارند و اين تفاسير گوناگون نيز موجب گوناگونى اديان و مذاهب شده است و اين اختلاف در تجارب دينى و تعدد تفاسير آن شامل انبياء الهى نيز مى‏گردد. درحالى كه طبق حكمت الهى و رحمت او انبياء در تلقى و دريافت‏حق و ابلاغ آن بايد معصوم باشند تا هدايت‏حقيقى الهى تحقق پيدا كند.
4. پيدايش ليبراليسم سياسى كه به آزادى‏خواهى سياسى معتقد است و به نوعى تساهل و تسامح در دين و تفكرات دينى قائل است و سعى در حذف دين از قلمرو مسائل اجتماعى دارد.

كثرت‏گرايى دينى از منظر قرآن مجيد

آيات قرآن مجيد درباب حقانيت اديان را مى‏توان به چهار دسته تقسيم كرد:
1. آياتى كه حقانيت اديان الهى را به‏طور مطلق مطرح كرده‏اند و جهات مختلف حقانيت اديان (از طرف خدا بودن - مطابق با فطرت بودن - مطابق با نيازهاى روحى و جسمى بودن - موجب رسيدن انسان به كمال حقيقى شدن و...) را مطرح كرده‏اند. (2)
2. آياتى كه دلالت‏بر حقانيت دين اسلام دارند و بعد از بعثت رسول اكرم (ص) پذيرش و تدين به هيچ دينى غير از اسلام را حق نمى‏دانند. (3)
3. آياتى كه اديان انبياء الهى را در زمان خود و قبل از بعثت رسول اكرم (ص) حق مى‏دانند. (4)
4. آياتى كه اديان تحريف شده در دست مسيحيان و يهوديان را باطل و مردود مى‏شمارند.
آنچه در اين نوشتار ضرورت دارد ذكر پاره‏اى از آيات دسته دوم، سوم و چهارم است.
1. آياتى كه دلالت‏بر حقانيت دين اسلام دارند و بعد از بعثت رسول اكرم (ص) پذيرش اديان ديگر را حق نمى‏دانند عبارتند از:
1. هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دين الحق ليظهره على‏الدين كله. (5)
(و آيات مشابه) 2. قاتلوا الذين لا يومنون بالله و لا باليوم الآخر و لا يحرمون ما حرم الله و رسوله و لا يدينون دين الحق من الذين اتوا الكتاب حتى يعطوا الجزية عن يد و هم صاغرون. (6)
3. و من يبتغ غيرالاسلام دينا فلن يقبل منه. (7)
4. ان الدين عند الله‏الاسلام و ما اختلف الذين اوتوا الكتاب الا من بعد ما جائهم العلم بغيا بينهم‏» . (8)
5. .... و رضيت لكم‏الاسلام دينا. (9)
6. يا اهل الكتاب قد جائكم رسولنا يبين لكم كثيرا مما كنتم تخفون من الكتاب و يعفوا عن كثير قد جاءكم من الله نور و كتاب مبين، يهدى به الله من اتبع رضوانه سبل السلام و يخرجهم من الظلمات الى النور باذنه و يهديهم الى صراط مستقيم. (10)
7. يا اهل الكتاب قد جاءكم رسولنا يبين لكم على فترة من الرسل ان تقولوا ما جائنا من بشير و لا نذير فقد جاءكم بشير و نذير و الله على كل شى قدير. (11)
8. يا اهل الكتاب لم تلبسون الحق بالباطل و تكتمون الحق و انتم تعلمون. (12)
9. يا اهل الكتاب لم تكفرون بآيات الله و انتم تشهدون. (13)
10. و لن ترضى عنك اليهود و لا النصرى حتى تتبع ملتهم قل ان هدى الله هو الهدى و لئن اتبعت اهوائهم بعد الذى جاءك من العلم مالك من الله من ولى و لا نصير. (14)
11. فمن حاجك فيه من بعد ما جائك من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائكم و نساءنا و نساءكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله على الكاذبين. (15)
12. و من يشاقق الرسول من بعد ما تبين له الهدى و يتبع غير سبيل المومنين نوله ما تولى و نصله جهنم و ساءت مصيرا. (16)
13. الذين آتيناهم الكتاب يعرفونه (رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم) كما يعرفون ابنائهم هم الذين خسروا انفسهم فهم لا يؤمنون. (17)
14. و اذ قال عيسى بن مريم يا بنى‏اسرائيل انى رسول الله اليكم مصدقا لما بين يدى من التوراة و مبشرا برسول ياتى من بعدى اسمه احمد فلما جائهم بالبينات قالوا هذا سحر مبين. (18)
15. الذين يتبعون الرسول النبى الامى الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التوراة و الانجيل... فالذين آمنوا به و عزروه و نصروه و اتبعوا النور الذى انزل معه اولئك هم المفلحون. (19)
16. ...و اوحى الى هذا القرآن لا نذركم به و من بلغ... (20)
17. ان هو الا ذكر للعالمين. (21)
18. تبارك الذى نزل الفرقان على عبده ليكون للعالمين نذيرا. (22)
19. يا ايها الذين آمنوا لا تتخذوا اليهود و النصارى اولياء بعضهم اولياء بعض و من يتولهم منكم فانه منهم ان الله لا يهدى القوم الظالمين. (23)
20. فان آمنوا بمثل ما آمنتم به فقد اهتدوا و ان تولوا فانما هم فى شقاق فسيكفيكهم الله و هو السميع العليم. (24)
آيات دسته اول بر حقانيت دين اسلام و غلبه و تفوق آن بر همه اديان دلالت دارند و آيه رديف دوم طريق كسانى كه (از اهل كتاب) دين اسلام را نپذيرفته‏اند، باطل و مردود مى‏داند و آيات دسته 3- 4- 5- حقانيت اسلام را مطرح كرده‏اند كه منظور از اسلام در آيات مذكور يا اسلام اصطلاحى است و يا اسلام به معناى تسليم محض خدا و رسول خدا بودن، در هر صورت تسليم محض رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم بودن لازم قطعى اين آيات است. و آيات دسته 6- 7- 8- 9- 10- 11- 12- 13- 14- 15- دعوت اهل كتاب است‏به اسلام و مباهله كردن با اهل كتاب براى اثبات حقانيت اسلام و اطاعت صددرصد از اسلام را مطرح كرده‏اند. و آيات رديف 16- 17- 18- بر جهانى بودن دين مبين اسلام دلالت دارند و آيات رديف 19 و 20، نهى از دوستى و رهبرى اهل كتاب كرده‏اند و ايمان به اسلام را ملاك هدايت و رستگارى معرفى كرده است.
2. آياتى كه اديان انبياء الهى را در زمان خود و قبل از بعثت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم حق مى‏دانند:
1. آمن الرسول بما انزل اليه من ربه و المؤمنون كل آمن بالله و ملائكته و كتبه و رسله لا نفرق بين احد من رسله و قالوا سمعنا و اطعنا غفرانك ربنا و اليك المصير. (25)
2. و الذين آمنوا بالله و رسله و لم يفرقوا بين احد منهم اولئك سوف يوتيهم اجورهم و كان الله غفورا رحيما. (26)
3. يا ايها الذين آمنوا آمنوا بالله و رسوله و الكتاب الذى نزل على رسوله و الكتاب الذى انزل من قبل و من يكفر بالله و ملائكته و كتبه و رسله و اليوم الآخر فقد ضل ضلالا بعيدا. (27)
و آيات ديگرى كه بر همين مضمون دلالت دارند. (28)
اين آيات به قرينه آيات دسته اول دلالت‏بر اين دارند كه همه كسانى كه اسلام را پذيرفته‏اند بايد به حقانيت همه انبياء و كتب آسمانى قبل از اسلام نيز ايمان بياورند; يعنى همه انبياء الهى و كتب آنها را از طرف حق بدانند و در آن تشكيك نكنند گرچه دين فعلى و مورد عمل آنها اسلام است.
3. آياتى كه دلالت‏بر تحريف اديان قبل از اسلام دارند:
1. يا اهل الكتاب لم تلبسون الحق بالباطل و تكتمون الحق و انتم تعلمون. (29)
2. افتطمعون ان يومنوا لكم و قد كان فريق منهم (يهوديان) يسمعون كلام الله ثم يحرفونه من بعد ما عقلوه و هم يعلمون. (30)
3. فويل للذين يكتبون الكتاب بايديهم ثم يقولون هذا من عند الله.... (31)
4. يا اهل الكتاب لا تغلوا فى دينكم و لا تقولوا على الله الا الحق انما المسيح عيسى بن مريم رسول الله و كلمته القاها الى مريم و روح منه فامنوا بالله و رسله و لا تقولوا ثلاثه انتهوا خيرا لكم انما الله اله واحد سبحانه ان يكون له ولد له ما فى السموات و ما فى الارض و كفى بالله وكيلا. (32)
5. قل يا اهل الكتاب هل تنقمون منا الا ان آمنا بالله و ما انزل الينا و ما انزل من قبل و ان اكثركم فاسقون. (33)
6. و قالت اليهود يدالله مغلولة غلت ايديهم و لعنوا بما قالوا... (34)
7. لقد كفر الذين قالو ان الله هو المسيح بن مريم و قال المسيح يا بنى‏اسرائيل اعبدوا الله ربى و ربكم... (35)
8. قل يا اهل الكتاب لا تغلوا فى دينكم غير الحق و لا تتبعوا اهواء قوم قد ضلوا من قبل و اضلوا كثيرا و ضلوا عن سواء السبيل. (36)
9. يحرفون الكلم عن مواضعه و نسوا حظا مما ذكروا به. (37)
10. يا اهل الكتاب قد جاءكم رسولنا يبين لكم كثيرا مما كنتم تخفون من الكتاب و يعفوا عن كثير قد جاءكم من الله نور و كتاب مبين. (38)
اين آيات و آيات ديگرى از قرآن مجيد دلالت دارند بر تحريف اديان قبل از اسلام و انحراف آنها از مسير حقى كه انبياء آن اديان پايه‏ريزى كرده بودند، و پس از بعثت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم دين حق و قابل عمل و نجات بخش اسلام است.

پى‏نوشت‏ها:

1) رجوع كن به: نگاهى به معرفت‏شناسى در فلسفه غرب، حسن معلمى، بخش كانت و هيوم.
2) فتح - 28; انفال - 23; صف - 8- 9; روم - 30 و . . .
3) فتح - 28; توبه 29; آل عمران - 20- 61- 70- 71- 85; مائده - 3- 16- 19; بقره - 120; انعام - 19- 20; نساء - 115; صف - 6; اعراف - 157; تكوير - 27; فرقان - 10.
4) بقره - 136- 137- 285; نساء - 136- 152- 162;
آل عمران - 84; مائده - 44.
5) فتح - 28.
6) توبه - 29.
7) آل عمران - 85.
8) آل عمران - 19.
9) مائده - 3.
10) مائده: 16- 15.
11) مائده - 19.
12) آل عمران - 71.
13) آل عمران - 70.
14) بقره - 120.
15) آل عمران - 61.
16) نساء - 115.
17) انعام - 20.
18) صف - 6.
19) اعراف - 157.
20) انعام - 19.
21) تكوير - 27.
22) فرقان: 1.
23) مائده: 51.
24) بقره: 137.
25) بقره: 285.
26) نساء: 152.
27) نساء - 136.
28) آل عمران - 84; نساء - 162; بقره - 136- 137; آل عمران - 179; نساء - 150; نساء - 170; حديد - 19- 43- 44- 45 و آيات ديگر.
29) آل عمران - 71.
30) بقره - 75.
31) بقره - 79.
32) نساء - 171.
33) مائده: 59.
34) مائده: 64.
35) مائده: 72.
36) مائده: 77.
37) مائده: 13.
38) مائده: 15.

مقالات مشابه

نقد و بررسی مستندات قرآنی مدعیان پلورالیسم

نام نشریهمطالعات قرآنی

نام نویسندهبی‌بی‌‌حکمیه حسینی, سحر یوسفی

درنگی در مستندات قرآنی کثرت‌گرایان و نقد آن

نام نشریهمعارف قرآنی

نام نویسندهمحمد مولوی, نبی‌الله صدری‌فر, سیدابوالقاسم موسوی

رابطه استضعاف و نجات از ديدگاه علامه طباطبايي و شهيد مطهري

نام نشریهاندیشه نوین دینی

نام نویسندهسیدیحیی کاظمی, امیرقلی جعفری

بررسی مقاله پلورالیزم دینی و قرآن

نام نشریهقرآن‌پژوهی خاورشناسان

نام نویسندهجواد محمدی, محمدجواد نجفی

بررسی مقاله پلورالیزم دینی و قرآن

نام نشریهقرآن‌پژوهی خاورشناسان

نام نویسندهجواد محمدی, محمدجواد نجفی

قرآن و زندگی مسالمت‌آمیز پیروان ادیان

نام نشریهاخلاق وحیانی

نام نویسندهمحمدرضا مصطفی‌پور

اسلام و نسخ ادیان

نام نشریهحدیث اندیشه

نام نویسندهحسین سیاح

نگاه اسلام به عهدین و اهل کتاب

نام نشریهکوثر معارف

نام نویسندهرحیم لطیفی